دفترچه یادداشت زندگی

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری / گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

دفترچه یادداشت زندگی

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری / گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

شبستان

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۳ ق.ظ

حدود یکسالی هست که بعضی شب ها با خانمم میرم شبستان و اونجا چایی و غذا میخوریم . شبستان یک سفره خانه سنتی هست . الان دیگه من اونجا خودمانی شدم و میرم توی آشپزخونه کمک میکنم . آخه به من میگه بیا با هم اینجا شریک بشیم ولی من میگم خب پول ندارم . میگه : 40 یا 50 میلیون تومان هم بیاری خوبه . میگم خب الان هیچی ندارم . بهش میگم آخه خونه درست کردم و ماشین هم خریدم همش با وام هست و قرض . حسن به من میگه تو خودتو خشک میگیری میدونم خیلی پول داری .

خلاصه حسن فعلاً در شبستان دست تنهاست و شاگرد نداره . البته خانمش میاد کمکش میکنه ولی وقتی خانمش شیفت هست و نیست به من زنگ میزنه و با خانمم میریم شب هایی که مشتری زیاد داره کمکش میکنیم که تنها نباشه . در این روزها من و حسن و خانواده هامون با هم رفت آمد داریم و یه بار هم با ماشین پراید من رفتیم کوههای بالا . اونا ماشین هم ندارن . یک پسر و یک دختر دارن که میرن مدرسه . 

این هم آشپزخانه شبستان در یکی از شب هایی که به همراه خانمم رفتیم برای کمک ...

 

 

 

  • من و همسرم

شبستان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی