دفترچه یادداشت زندگی

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری / گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

دفترچه یادداشت زندگی

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری / گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

شب تولد من

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۴۷ ب.ظ

جشن تولد 35 سالگی ام هر چند با تشریفات برگزار کردم اما به دلم نچسبید چون فقط من و همسرم در خانه حضور داشتیم . تا سال قبل که در خانه بابام بودم و در عقد بودیم وقتی زمان تولد می رسید مادرم بهم یه هدیه ناقابل می داد به قول خودش و میگفت کم ما کرم شما و روبوسی میکردم با مادرم و بهم تبریک میگفت . هدیه مادرم چی بود ؟ یک پاکت پول که معمولا مبلغ 50 یا 100 هزار تومان پول داخلش میگذاشت و میداد . هنوز پاکت ها و نامه هایی که برای تولدم نوشته رو به یادگار نگه داشتم . ولی امسال پدر و مادرم در شب تولدم رفته بودن خونه مون مشهد . به هر حال دلتنگشون شدم و انشالله خداوند حفظشون کنه و نگهدارشون باشه . 

به هر حال در حالیکه همسرم خبر نداشت که وسایل تولد گرفتم برای تزئین و به قولی سوپرایز شد . البته می دونست 8 آبان تولدم هست و فکر میکرد قراره شام بریم رستوران بمناشبت تولد همینجوری که خودش چند شب پیش گفته بود برای تولدت باید بریم رستوران . ولی من وسایل تولد خریده بودم و قشنگ تزئین کرده بودم .

اینم عکسایی از شب تولد من ...

***

***

***

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی